خرید و دانلود کتاب اندرویدی خاطرات یک میلیاردر

تبلیغات

نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    در این سایت انواع فایهای دانشگاهی و تحقیق و پروژه و پژوهش و طرح های توجیهی و مقالات دانشگاهی به فروش می رسد

امکانات جانبی

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 1166
    کل نظرات کل نظرات : 0
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 0

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 938
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 42
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 94
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 4
    آي پي امروز آي پي امروز : 313
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 14
    بازدید هفته بازدید هفته : 994
    بازدید ماه بازدید ماه : 1010
    بازدید سال بازدید سال : 5848
    بازدید کلی بازدید کلی : 21945

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 3.142.142.113
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

چت باکس


    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

تبادل لینک

    تبادل لینک هوشمند

    برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان فایل پاپیروس و آدرس papyrus.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

خرید و دانلود کتاب اندرویدی خاطرات یک میلیاردر

خاطرات يک ميلياردر

قیمت: 3000 تومان

معمولا توی ایران رسم بر این است که تا حد توان همه خود را فقیرتر از انچه واقعا هستند معرفی کنند این موضوع دلالیل فرهنگی و اجتماعی و....فراوانی دارد. یکی از این دلایل می توان عقیده و باور بر چشم زخم باشد و دیگری هم عدم علاقه به پیشرفت دیگران از آنجایی که من کارشناس فرهنگی نیستم نظراتم در این مورد کاملا شخصی و بی ارزش تلقی میگردد. ولی با توجه به از صفر مطلق شروع کردن خودم و وضعیت بسیار خوب کنونیم تصمیم گرفته ام . در این کتاب زندگینامه و همچنین تجربیات روزانه خودم را بنویسم شایدیک روزی گرهی را از کار کسی باز کند.

قابل توجه مدیران وبسایت های ایرانی و وبلاگ نویسان : تمامی مطالب به صورت اختصاصی منتشر می شوند و کپی برداری از آن ها و پخش نرم افزار توسط افراد شرعا حرام می باشد و مورد رضایت ما نخواهد بود.

این کتاب به صورت نرم افزار آندروید می باشد. نوشتن کل داستان زندگی با جزییات در یک روز میسر نیست به همین  علت آپدیت می شود. و شما می توانید در ماه های بعد به رایگان آپدیت ها را دانلود کنید. در آپدیت ها سعی می شود جواب سوالاتی که دوستان از طریق نرم افزار ارسال می کنند ارسال شود  علاوه بر این شما می توانید آن را روی موبایل خود به همراه داشته باشد و در زمان های مرده به مطالعه آن بپردازید.

در ادامه بخشی از متن فصل دوم کتا آورده شده است.


به نام یگانه یزدان پاک


پدرم یک کارمند دولت بود .توی آموزش و پرورش کار میکرد .یک ‍‍‍ژیان خرید ،خیلی خوشحال بودم ماشین داشتیم، ولی همیشه توی فامیل دعوا بود که برای گردش های خارج از شهر ،چه کسانی سوار بشن که یکی از این دعوا ها باعث شد شوهر عمم حدود بیست سال با خانواده ما قهر باشه و....پدربزرگم وضعش خوب بود برای هر ده تا بچش خونه خریده بود ،فکر کنم برای همین یه جورایی همه تنبل شده بودند و کارمند دولت (توهین نباشه به کارمندان دولت) بعد از فوت پدربزرگم در سال 71 بابام ژ‍یان رو تبدیل کرد به رنو ،پدرم همیشه به صرفه جویی و مدیریت هزینه فکر میکرد و زندگی خیلی متوسط ما می گذشت  تا اینکه هیجده سالم شد.علیرغم اینکه تیزهوشان اهواز دیپلم گرفته بودم چون سال اول دانشگاه آزاد شرکت نکردم هیچ جا قبول نشدم و مجبور شدم برم سربازی در حین گزراندن خدمت توسط من، پدرم از اهواز منتقل شد به تهران دو ماه خدمت رفتم که نتیجه کنکور سال بعدی اومد این دفعه کنکور دانشگاه ازاد رو داده بودم ،صنایع تهران شمال قبول شدم بالاخره مجبور بودم بیام تهران هم دانشگاهم تهران بود و هم خانوادم .علیرغم میلم باید با اهواز خداحافظی میکردم و ازاینجا بود که زندگی جدید من شروع شد.


از سربازی برگشتم پدرم اینا خونه اهواز رو رهن داده بودن و یه خونه توی سلسبیل نزدیک خونه خالم رهن کرده بودند، مادرم به پدرم گفت :ماهی 6 هزار تومن بدیم به بهنام برای همه هزینه هاش پدرم عصبانی شد و گفت و.....خلاصه من گردنبندی داشتم که از پول عیدیهام خریده بودم و فروختم و گفتم هرگز پولی ازتون نمیگیرم (دو نکته ::اول قبل از اون من ماهی هزار تومن میگرفتم دوما این قصه واسه سال 78 هست)گردندبند رو فروختم ده هزار تومن و شروع کردم دنبال کار ولی چند مشکل اساسی وجود داشت


1-من دانشجو بودم تمام وقت کاری نمی تونستم بکنم


2-توی تهران هیچ اشنایی نداشتم حتی تهران رو بلد هم نبودم


3-هیچ تخصصی نداشتم


4-درسم هم انقدر خوب نبود که کسی رو وسوسه کنه منو برای تدریس استخدام کنه


5-از همه بدتر وقت زیادی هم تا تموم شدن ده هزارتومن پول گردنبند نداشتم


  اول رفتم دنبال بازاریابی ،ولی نتونستم با بدبختی رفتم دنبال تدریس و بالاخره یک تدریس پیدا کردم جلسه ای 1750 تومن سهم من بود، یکسالی تدریس کردم و به جلسه ای حدود 4 هزارتومن رسیدم ولی من ادم تدریس نبودم


((اگه دقت کنید تا اینجا دو بیزینس نا موفق داشتم یک بازاریابی و دوم تدریس))

خرید        سوال از فروشنده




تاریخ ارسال پست: چهار شنبه 29 ارديبهشت 1395 ساعت: 9:39
برچسب ها : ,
می پسندم نمی پسندم

مطالب مرتبط

بخش نظرات این مطلب


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: